یادگار از دو بوسه تو دو مار
ن
نوخسروانی ها
یادگار از دو بوسه تو دو مار
رُسته بر شانه های بی تابم
 خوره مغز و روح در خوابم

علیرضا رجبعلیزاده کاشانی نوخسروانی ها
 
پژوهش هایی پیرامون آیین زُروانی در شاهنامه بنا به ترتیب تاریخ نگارش آن ها به حضور شما بزرگواران معرفی و ارائه می گردد.

۱. "تقدیرباوری در منظومه های حماسه های فارسی"، اثر هلمر رینگرن دانشمند سوئدی، ۱۹۵۲ میلادی (۱۳۳۱شمسی)، ترجمه توسط ابوالفضل خطیبی در سال ۱۳۸۸ از سوی انتشارات هرمس.

نکته: این ‌کتاب به طور خاص به مبحث تقدیرباوری و قضاوقدر در شاهنامه فردوسی و ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی پرداخته است.

نویسنده بر آن است که ریشه‌های تقدیرباوری در این دو منظومه را، نه در اعتقادات دوره اسلامی، بلکه ‌باید در برخی اندیشه‌های ایرانیان باستان به ویژه در مکتب "زروانی" که در متون پهلوی بازمانده از آن دوره بازتاب یافته‌است، بازجست.

۲. "بازتاب اندیشه های زروانی در شاهنامه"، معصومه تاجیک، چاپ اول: ۱۳۹۰، نشر نگیما.

۳. "زروان در حماسه ملی ایران"، حمیدرضا اردستانی رستمی، ۱۳۹۵، نشر شیرازه.

نکته: در بخش دوم این‌کتاب در نُه گفتار، نمودهای زروانی در ذهن فردوسی و شاهنامه بیان شده است.
س
 
 
امشسپِنته (امشاسپندان):


این یک واژه سه بهري است، بهر نخست آن اَ که نشان نایی (نفی) است مانند "بی" و "بدون". بهر دوم "مش" از ریشه ي مر به چم (معنی) مردن. بهر سوم "سپنت" به چِم ستودنی یا مقدس، همدایش یا ترکیب این سه بهر می شود: "جاودان ستوده".

این واژه در اوستا کاربرد بسیار دارد، نه تنها در اوستا بلکه در همه ي دیگر نامه هاي پهلوي از این باشندگان مینوي که پاسداران جهان گیتی و جهان مینو هستند پیاپی یاد شده است.

شمار امشاسپندان شش تا است که با خود هرمزد (اهورامزدا) که در بالاي همه جاگرفته شماره ي ستودنی هفت را پدید می آورند و ترتیب آنها چنین است: در بالاترین پایگاه و بر فراز این شش امشاسپند، گاه سپنت مئینیو و گاه اهورا مزدا و گاه ایزد سروش جا می گیرد.
 وهومنه در پهلوي وهومن و در فارسی بهمن.
 اَشوهیشت در پهلوي اشاوهیشت و در پارسی امروز اردیبهشت.
 خشَثرَوئیِري در پهلوي خشَتریور و در پارسی امروز شهریور.
 سپِنت آرمئیتی در پهلوي سپندارمت و در پارسی امروز سفندارمذ و اسفند.
 هئوروتات در پهلوي خُردات و در پارسی امروز خُرداد.
 اَمرِتات در پهلوي اَمردات درپارسی امروز اَمرداد که به نادرست مرداد گفته می شود.

دریشت دوم که هفتن یشت کوچک نامیده می شود اهورا مزدا و امشاسپندان بدین ترتیب ستوده شده اند:
 
《اَهوره مزداي رایومند فَرِه مند را،
اَمشاسپندان را،
بهمن را،
آشتی پیروز را که دیدبان دیگر آفریدگان است،
دانش سرشتی مزدا آفریده را،
دانشِ آموزشی مزدا آفریده را...》
 
《اَردیبهشت زیباتر را،
نماز نیرومند مزدا آفریده اَیریمن ایشیه را،
 سوك ي نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ي اَشَون را،
شهریور را.
فلز گداخته را.
مهربانی و جوانمرديِ اندوهگسار درویشان را...》
 
《سپندارمذ نیک را،
راتايِ نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ي اَشَون را،
خُرداد رد را،
یایریه هوشیتی را،
 ایزدان سال، ردان اَشَونی را،
اَمرداد رد را...
گله ي پرواري و کشتزار گندم سود بخش را...
می ستاییم.》

یشت سوم (هفتن یشت) یا هفت ها نام دارد و ویژه ي امشاسپندان است. "ها (هات)" در چِم بخش یا فصل است. این هفت بخش از آغاز "ها"ي سی و پنجم آغاز و تا پایان یشت چهل و ششم ادامه می یابند.
بجز یشت سوم در دیگر بخش هاي اوستا نیز از اَمشاسپندان سخن بمیان رفته است...
س
 
در دوره تاریخی برادرکشی به طور کاملاً مستقیم صورت نمی گیرد، بلکه این امر غیرمستقیم و با واسطه است.
نخستین اشاره مربوط است به درگیری دو برادر، یعنی گو و طلخند که به دلیل اختلاف بر سر کسب قدرت و آزمندی هر یک از طرفین صورت می گیرد؛ هرچند که گو در این میان بسیار تلاش می کند تا برادر را از برتری جویی و میل به سلطنت و در نتیجه نبرد منصرف کند؛ البته از سویی هم باید گفت: "سخنان او درواقع، نوعی فرافکنی است. چون خودش هم دقیقا همین خصوصیات را دارد و با پافشاری بر تخت جویی سبب دودستگی در کشور می شود؛ حال آنکه می توانست برای تحقق خواسته خود یعنی آرامش کشور از خودگذشتگی نموده و حق را به برادر واگذارد.
به هر روی در این ماجرا، مرگ طلخند به خودی خود و به واسطه تندبادی که در مسیر اوست و برحسب تقدیر صورت می گیرد، بی آنکه زخمی از جانب لشکر برادر بدو رسیده باشد:
بر آن زین زرین بخفت و بمرد
همه کشور هند گو را سپرد!
(دفتر هفتم، پادشاهی نوشین روان، ۳۵۰: ۳۲۵۷)
اما مادرشان این چنین گمان ننموده و گو را به برادرکشی متهم می کند:
بدو گفت مادر که ای بدکنش
ز چرخ بلند آیدت سرزنش!
برادر کشی از پی تاج و تخت!
نخواند ترا نیک دل نیک بخت!
(همان، ۳۵۵ ۳۵۶: ۳۳۲۰ ۳۳۲۱)
بنابراین گو تلاش می کند نحوه از دنیا رفتن طلخند را برای مادرش توضیح دهد. دانایان هند طرحی شبیه به شطرنج امروزی ریخته و ماجرای مرگ طلخند را برای مادر به تصویر می کشند.
پس از کشته شدن خسروپرویز، شیرویه هم در برابر کار درباریانی که کمر به قتل پانزده پسر خسرو می بندند سکوت نموده و از ترس چیزی نمی گوید:
گرامی ده و پنج فرزند بود
به ایوان شاه آنک با بند بود
به زندان بکشتندشان بی گناه
بدان گه که سرگشته شد بخت شاه!
( پادشاهی شیرویه)
باید گفت: "شیرویه فردی آسیب خورده است. آن همه تکبر و غرور و سنگدلی به طور قطع ریشه در آسیب بزرگی در کودکی دارد. او با سکوت خویش به احساسات روانی خود پاسخ می گوید. احساساتی که قطعا ریشه در عقده های بزرگی دارد. شیرویه سکوت می کند، چراکه همه مدعیان بلقوه خویش را با این سکوت از میان برمی دارد و موانع برتری جویی اش بدین طریق از میان برداشته می شوند. او با سکوت خویش به گمان خود راه های پیشرفت و موفقیت خود را هموار می کند، حال آنکه در واقع سکوت شیرویه، نشانگر ناتوانی و عجز او در حل مشکلات ذهنی اش در ارتباط با اطرافیان است...
س
در حوزه محتوا شاهنامه تاريخ ملی است و اهميت آن به اين است كه آن چيزی را كه گذشتگان ما در دوره فردوسی و حتی چند صدسال پس از او به عنوان تاريخ واقعی ايران تلقی می‌كردند در بهترين حالت ممكن آن كه همان زبان نرم است آورده و حفظ نموده است. هم پيش ‌و ‌هم پس از شاهنامه كتاب‌های ادبی و تاريخی بسياری داريم كه از اين منظر گذر نموده‌اند، اما نبوغ فردوسی در انتخاب زبان و بيان و قالب مناسب برای عرضه تاريخ حائز اهميت است به گونه‌ای كه اين كتاب ساليان سال مرجع ماندگار اين حوزه بوده است. به لحاظ زبانی هم تصوری وجود دارد كه فردوسی زبان فارسی را زنده كرده است كه خوب به نظر من اين تصور درست نيست چون زبان فارسی پيش از فردوسی هم زنده بوده است و قطعا اين زبان به سطحی از توانايی و قابليت‌هايی رسيده كه اثری چون شاهنامه به وجود بيايد. اهميت فردوسی به اين است كه توانست قابليت‌های زبان فارسی را كشف و استفاده كرده و اثری مانند شاهنامه را عرضه كند؛ نكته ديگری كه بايد اضافه كنم اصلاح يک تصور نادرست در بين عوام است و آن اينكه برخی معتقدند فردوسی چون قابليت‌های زبانی را در بهترين وجه ممكن عرضه كرده و دارای محتوای ملی است؛ اصلا از كلمات عربی استفاده نكرده، در حاليكه اين تصور نادرست است، فردوسی از زبان طبيعی زمان خودش برای سرايش شاهنامه استفاده كرده است و در آن زبان هرچند لغات معدودی عربي به كار می‌رفتند همان تعداد لغات اندک هم به شاهنامه وارد شده است و حدود واژه عربی در تصنيف شاهنامه به كار رفته است...
س
 
 
حماسه محصول عصر پهلوانی است و منظور از عصر پهلوانی زمانی‌ست كه نياز برای آفرينش، تدوين و بازسرايی روايت‌های منظومه‌های حماسی جان می‌گيرد و آن موقعی است كه يک ملت در معرض آماج حملات يا احساس تهديد هويت و حيثيت ملی است؛ در زمان فردوسی كه زمان قدرت‌گيری اعراب و فتنه‌های اقوام ترک نژاد است ايرانيان با دو نيروی بيگانه و خارجی مواجه بودند كه خود، فضايی براي ايجاد حماسه در شاهنامه فردوسی بود، در ادوار قبل چون اين ضرورت‌ها به لحاظ نقش حماسه كمتر شده‌اند اما با اختلاف مرتبه‌ای پايين‌تر همين نيازها و همين تهديدها وجود داشت هميشه شاهنامه جايگاه استواری داشته است. در تقويت هويت ملی در دوره معاصر گاه استفاده‌هايی از نگرش حماسی شده است كه شعرا و نويسندگان ملی و حماسی غالبا دو دسته هستند؛ يكی استفاده از نام‌ها و داستان‌های شاهنامه در قالب‌های شعر و داستان كه در اصطلاح ادبی به آن تلميح گفته می‌شود، براي مثال دكتر شفيعی كدكنی می‌گويد؛ سياوشی در آتش رفت و زان سو غوک بيرون شد كه اشاره به يكی از داستان‌های شاهنامه است، برای مفهوم امروزی در غالب شعر امروزی، بعضی از شعرا و داستان‌نويسان هم آن شخصيت‌ها و آن داستان‌ها را دستمايه آفرينش آثار جديد قرار دادند مثل منظومه آرش و اين نشان می‌دهد كه از هزارسال پيش تا امروز حضور معنوی شاهنامه همچنان در فرهنگ ما مستمر است و تا ساليان سال هم خواهد ماند...
 
عروسی بانوگشسب دختر رستم و پنج صندوق دكتر اردشير صالح‌پور چاپ اول ، انتشارات سايه‌بان هنر قطع رقعی جلد شوميز صفحه قيمت: تومان
س
 
 
معانی گوناگون "غمی" در شاهنامه

غمی:
 غمگین، اندوهگین
غمی بُد دلش ، ساز نخچیر کرد
کمر بست و ترکش پر از تیر کرد
دوم رستم و سهراب

غمی گشت چون بارگی را نیافت
سراسیمه سوی سمنگان شتافت
دوم رستم و سهراب خسته ،به عجز آمده، درمانده

بپیچید و برگشت بر دست راست
غمی شد، ز سهراب زنهار خواست
دوم ۱۳۲ ۱۷۲ رستم و سهراب

هجیر درمانده شد و از سهراب امان خواست. خشمگین
غمی گشت و بر لب آورد کف
همی تاخت از قلب تا پیش صف
دوم داستان کین سیاوخش

رستم از کار پیلسم خشمگین می شود. غمگینی
ازو شادمانی وُ زویت غمیست
و زویت فزونی و هم زو کمیست
یکم دیباچه
غمی به جای غمگینی به کار رفته است در شاهنامه کاربرد صفت به جای اسم باز هم مثال دارد برای نمونه شاد به جای شادی، داور به جای داوری و جز آن.
س
 
اگرچه ثعالبی بسیاری از روایات ماخذ خود را انداخته است و یا خلاصه کرده و جای جای نیز از مآخذ دیگری مانند تاریخ الرسل طبری پیروی کرده ولی در موارد اندکی نیز جزییاتی را از شاهنامه ابومنصوری گزارش کرده که فردوسی آنها را در شاهنامه انداخته است و پی بردن به این جزییات هم برای شناخت بهتر شاهنامه ابومنصوری و هم برای شناخت بهتر روایات حماسی ما بی اهمیت نیست مثلا در داستان هفت خان اسفندیار در خان چهارم که اسفندیار با زن جادو روبرو میگردد آمده است که اسفندیار:
سپه را همه با پشوتن سپرد
یکی جام زرین پر از می ببرد
آیا شگفت نیست که اسفندیار با خود تنها یک جام پر از می ببرد به ویژه اینکه در چند بیت پایین تر میخوانیم که یک جام می هم به زن جادو تعارف میکند؟ در غررالسیر ص آمده است: "فاحتقب لفّات من الزماورد و زکره من الشراب و جام ذهب" یعنی او بسته ای "زماورد" که نوعی خوراکی ست و مشکی شراب و جامی زرین با خود میبرد. در اینجا به یک گمان گزارش ثعالبی با شاهنامه ابومنصوری همخوانی بیشتری دارد و فردوسی در اینجا ماخذ خود را خلاصه کرده است. به ویژه واژه معرب زماورد ( گویا خوراکی از تخم مرغ و گوشت) این گمان را محتمل تر می سازد که ثعالبی مطلب را از خود نساخته است.و یا مثلا در همین داستان هفت خوان اسفندیار صندوقی که پهلوان برای نبرد با اژدها می سازد و به درون آن می رود به گزارش ثعالبی ص دارای دو در است ولی در شاهنامه سخنی از آن نیست.همچنین در داستان رستم و اسفندیار در گزارش ثعالبی ص آمده است که زال برای سیمرغ گوسفندی پوست کنده آورد و ص سیمرغ از تن رستم بیست پیکان بیرون کشید که به وزن یک بار شتر آهن آن بود و سیمرغ بر زخمهای رستم و رخش هم بال کشید و هم زبان مالید و یا اینکه رستم زبان سیمرغ را نمی دانست و زال سخن سیمرغ را برای رستم ترجمه کرد و ص سیمرغ رستم را به پشت خود گرفت و او را به جزیره درخت گز برد و به همانگونه او را بازگردانید و در بازگشت زال از او با کباب بره پذیرایی کرد. این جزییات هیچ یک در شاهنامه نیست و چندان محتمل نمی نماید که ثعالبی آنها را از خود ساخته باشد بلکه محتمل تر آنست که فردوسی آنها را زده یا تغییرداده است.امانت داری فردوسی را نباید در ترجمه لفظ به لفظ ماخذ او دانست البته اینگونه اختلافات در روایات مربوط به تفاوتهای میان شاهنامه فردوسی از یکسو و تاریخ غررالسیر و احیانا شاهنامه ابومنصوری از سوی دیگر میگردد و با تصحیح شاهنامه فردوسی ارتباطی ندارد...
س
 
 
گلشهر (همسر پیران ویسه و مادر جریره)

ویژگی ها: همسری مطیع و شوهردوست، زنی خردمند، نیک‌کردار و قابل احترام، نوع دوستی دلسوز و ستودنی و زنی توانا در مدیریت زندگی و اموری که به او واگذار می شود.

نخستین صحنه حضور گلشهر زمانی است که پیران رضایت سیاوش را برای ازدواج با فرنگیس می گیرد. فردوسی در نخستین توصیف از این شخصیت او را چنین می ستاید:

کجا بود کدبانوی پهلوان
ستوده زنی بود روشن روان

(دفتر دوم، پادشاهی کیکاوس، ۳۰۲: ۱۵۲۱)

در این مرحله، پیران همسر خود را مامور می کند تا از دارایی های خودشان و از جانب سیاوش هدایایی را به سوی فرنگیس بفرستد:

بیاورد بانو ز بهر نثار
ز دینار با خویشتن ده هزار

بنزد فریگیس بردند چیز
زبانشان پر از آفرین بود نیز

(همان، ۳۰۳: ۱۵۳۳ ۱۵۳۴)

مدیریت، توانایی و کاردانی گلشهر در امری که بدو در قالب نقش سفیر ازدواج واگذار شده است از نوع برخورد تا عبارات به کار رفته از سوی او به خوبی مشهود است که شاعر آن را در دو بیت به روشنی چنین بیان نموده است:

زمین را ببوسید گلشهر و گفت
که خورشید را گشت ناهید جفت

بباید هم امشب شدن‌ نزد شاه
بیاراستن گاه او را به ماه

(همان: ۱۵۳۵ ۱۵۳۶)

اما مهمترین نقش و اثرگذاری این زن زمانی است که پیران با وساطت خویش جان فرنگیس باردار را نجات داده و او را به گلشهر می سپارد تا همچون مادری دلسوز مراقب او باشد:

چو آمد به ایوان به گلشهر گفت
که این خوب رخ را بباید نهفت

تو بر پیش این نامور زینهار
بباش و بدارش پرستاروار

(همان، ۳۶۴: ۲۳۶۶ ۲۳۶۷)

در صحنه بعدی داستان، پیران سیاوش را در خواب دیده و از واقعه زادن کیخسرو آگاهی می یابد؛ از این روی گلشهر را بیدار می کند تا به دیدار فرنگیس برود:

بدو گفت پیران که برخیز و رو
خردمند پیش فریگیس شو
(همان، ۳۶۵: ۲۳۷۵)

گلشهر به سرعت به نزد فرنگیس می رود و مژده به دنیا آمدن کیخسرو را با توصیفاتی وصف ناپذیر برای همسرش چنین بازگو می کند:

بیامد به شادی به پیران بگفت
که اینت به آیین خور و ماه جفت

یکی اندر آی این شگفتی ببین
بزرگی و رای جهان آفرین

تو گویی نشاید جز از تاج را
وگر جوشن و ترگ و تاراج را

(همان، ۲۳۸۰ ۲۳۸۲)

بر طبق اشارات فردوسی می توان‌ گفت که اشتراکات بسیاری میان این زن و شوهر دیده می شود و آنان به واقع نقشی مکمل یکدیگر دارند. هر دوی آن ها خردمند و نیک کردارند. هر دو از حس انسان دوستی بسیاری برخوردارند و شخصیتی معقول، منطقی و کاردان دارند. احترام این زن و اطاعت پذیری او از شوهر علاوه بر آنکه از عشق به همسری ناشی می شود که بسیار او را قبول دارد و برایش احترام قائل است به ساختار شخصیتی خود این زن هم بر می گردد. عاطفه و حس مادرانه او بسیار قوی است، مضاف بر اینکه بسیار عاقل و انسان دوست است. در بررسی شخصیت او به هیچ عنوان گمان نمی شود که این زن به جهت اطاعت ورزی های بی چون و چرا از شوهر یک زن مظلوم، در بند و گرفتار یک زندگی مردسالارانه است. او کاملا همطراز با مردش است چه در اندیشه، و چه در کردار. گلشهر زنی است که مردش او را بسیار قبول دارد و به او احترام می گذارد؛ همچنان که در ابیات بالا دیدیم که پیران او را "خردمند" خطاب می کند و یا در صحنه ای دیگر نیز گیو اهمیت این زن را برای پیران چنین خاطرنشان می کند:

کجا مهتر بانوان تو اوست
و زویست بند ترا مغز و پوست

(همان، ۴۴۲: ۳۲۶)

پی نوشت:
یادآوری این نکته ضروری است که در متن الحاقی حضور گلشهر برای نخستین بار در جریان ازدواج دخترش جریره با سیاوش است که از طرف شوهر مامور می شود تا دخترشان را آراسته و به نزد سیاوش ببرد. (به ابیات الحاقی در تصویر ارسالی بنگرید)
جستجو در سایت
استارت آپ ها

ایده ها برای استارت آپ موجب رونق کسب و کارهای اینترنتی

آینده / استارت آپ

استارت‌آپ‌ها ادبیات بازار سرمایه را بلدند؟

استارت آپ

صدور تاییدیه دانش بنیانی شتابدهنده صدر فردا

اخبار / استارت آپ

اپلیکیشن شارژاپ

گوناگون / استارت آپ / رپرتاژ آگهی / بازتاب

جذاب‌ترین ایده‌های B2B در سال 2020

استارت آپ

۱۰ استارتاپ که بدون سرمایه به سوددهی رسیدند

استارت آپ

ایده ها و پیشنهاد برای استارت آپ در سال جدید

راهکارها و ترفند ها / استارت آپ

استارت‌آپ ایرانی؛ مرجع اول زنان افغان

استارت آپ

شروع یک کسب و کار نوپا پلتفرمی

استارت آپ

برنامه شبکه اجتماعی تیندر

گوناگون / معرفی وب سایت / استارت آپ

10 استارت آپ برتر تاکسیرانی جهان

استارت آپ

پخت پیتزاهای هیجان انگیز با هوش مصنوعی

آینده / استارت آپ

ایده‌ های استارتاپی فراموش شده‌

دورنما / بازار / استارت آپ

اپل، استارتاپ فناوری خودران Drive.ai را تصاحب کرد

استارت آپ

بررسی مهمترین چالش‌های تیم‌های استارتاپی

استارت آپ

نگرانی کاربران از هزینه تعمیر و تامین قطعات

گفت و گو / بازار / استارت آپ

مصاحبه با مدیرعامل و بنیان‌گذار استارتاپ Moz

گفت و گو / استارت آپ

آشنایی با استارت آپ های حوزه مدیریت آب

استارت آپ

راه اندازی ۷۰ استارت آپ توسط نخبگان ایرانی

استارت آپ

معرفی هشت استارت‌آپ‌ موفق ایرانی در حوزه فینتک

استارت آپ

اولین مرورگر شرعی دنیا

استارت آپ

از صفر تا پیست

استارت آپ

معرفی برترین استارتاپ‌های CES 2019

اخبار / استارت آپ

تبلیغات
درباره ما

مجله اینترنتی دیپروتد نشریه مجازی بر بستر اینترنت به مسائل آموزشی و مقالات پیرامون کسب وکار های نوپا یا استارت آپ ها و سبک زندگی است فعالیت و محتوای مطالب ارائه شده در سایت همه بیشتر در حوزه مدیریت، کارآفرینی ، روانشناسی ،اقتصادی و فناوری اطلاعات است نام اصلی دیپروتد "ریشه های عمیق " با مجوز رسمی از هیات نظارت برمطبوعات مشغول به فعالیت است

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید